پائیز در کافه بهار
پائیز را دوست دارم
رفتگر ها!!
رفتگر ها ........................
رفتگر ها با جارو های بلند......................
رفتگرهادر پائیز....
نه،
دوستشان ندارم!
زمزمه دزدانه ای
جارو می کشد
قلیان قلبم را!
دوست ندارم،
بجا ماندنم
ازقدم های رُفته ی
خزان بر جاده!
بر جا مانده ام من
در مانده ام من
جا مانده ام
در جاده
رد پاهای خزان را مانم
وا داده ام
جارویم بزنید
رفتگر ها!!!!
رفته گرهای عزیز!!!
با اقتباس از شعر بانو
که جنون برگی اش را دوست دارم!
+ نوشته شده در شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۱ ساعت 21:12 توسط آتنا
|