رمان
اما رمان تنها وسیله ایست،که با آن می توان وجود انسانی را با تمام جنبه هایش تشریح کرد،نشان داد،تحلیل کرد، پوست کند.من هیچ فعالیت دیگر روشنفکری را نمی شناسم که بتواند کار رمان را بکند.حتی فلسفۀ وجودی هم نمی تواند.زیرا رمان در ارتباط با همۀ نظامهای فکری نوعی شکاکیت ذاتی دارد.هر رمان طبیعتاً با این فرض آغاز می شود که اساساً گنجاندن زندگی بشری در هر نظامی ناممکن است.در رمان همیشه از وجود چند جواب محتمل به یک سوال واحد آگاهیم.رمان به سوالها جواب نمی دهد:احتمالات را عرضه میکند.
ارزش رمان در این است که جوهر واقعیت را چگونه به آزمون می کشد.آرزوی رمان نویس عرضه کردن معماهاست. تاریخ رمان آیینه ایی از تاریخ انسان است،اما وقتی کافکا وارد شد اتفاقی افتاد...اتفاقی که هنوز کاملا شناخته نیست.معمولا تجدّد را در رمان با تثلیث جویس،پروست،و کافکا می نمایانند.(کلاه کلمنتیس - میلان کوندرا)





