به کجا رفته اند
به کجا رفته اند
آن دخترانی که سراسیمه در ازدواج دفن شدند
آیا
لبخند آنان را در آینه ی غروب
به یاد داری؟
کوچه ی خلوت
شنیدن صدای دو سه پرنده
که در جهیزیه آن دختران مخفی شده بودند
ما را
به فصلی می رساند
که در حدس ما
در تقویم نبود
چه زود آن دختران
در ماتم و خوشه های انگور
دفن شدند
یکی حلقه طلا را در چاه آب انداخت
یکی حلقه طلا را برای مُردن نوشید
آنان که هنوز زنده مانده بودند
روی خاکسترهای گرم
نشسته بودند
انتهای کوچه را نگاه می کردند
که دامادان
بازگردند و به خانه بازگردند.
((احمدرضا احمدی))