خيلي خوب است كه من تنها هستم و هر كاري دلم بخواهد مي‌توانم انجام بدهم. البته من معمولا هيچ كاري نمي‌كنم. يعني دلم مي‌خواهد هيچ كاري نكنم و نمي‌كنم و همين هم خيلي خوب است. يعني من اگر قرار بود جاي شين باشم حالا توي تيمارستان بستري بودم، جاي ف اگر بودم حتماً خيلي زود و با عجله خودم را مي‌كشتم و جاي ميم هم اصلاً دوست ندارم باشم چون حتماً مدام مي‌خوردم به كمد و مبل‌ها و دستم ميگرفت به كريستال‌هاي توي بوفه‌ي غول‌پيكر و هر روز يك چيزي را مي‌شكستم و غصه مي‌خوردم. حالا فكر مي‌كنم حتي نخواهم جاي جنيفر لوپز باشم يا ريحانا يا شكيرا. يا اين كه مثلا گل‌شيفته فراهاني باشم. خب همين جا كه هستم خوب است. يعني خوب نيست‌ها اصلاً، اما خب من حالش را ندارم بيش از اين باشم، همين قدرش بس است برايم.