"ماموستا شیرکو بی کس" از شاعران بزرگ کرد که به عنوان «امپراتور شعر دنیا» لقب داشت، ساعاتی پیش در سن 73 سالگی درگذشت. شعری از ایشان که برای حلبچه سروده بود را باهم میخوانیم. یادش گرامی...
پس از مرگ حلبچه شكایتنامه ای بلند به خدا نوشتم قبل از هر كسی پیش درختی خواندمش درخت گریست!
در كنار او پرنده ای پستچی گفت: اما چه كسی نامه ات را میرساند؟ روی من حساب نكن من به عرش خدا نمیرسم! شباهنگام فرشته ی سیه پوشِ شعرم گفت: غم مخور من میبرمش تا كهكشان اما قول نمیدهم او تحویلش بگیرد تو خود میدانی كه خداوند بزرگ را چه كس میبیند؟ گفتم: سپاسگزارم … پرواز كن! فرشته ی الهام شكایتنامه را با خود برد و پرید… فردا كه بازگشت مسئول درجه چهارِ دفترِ خدا «عبید» نامی زیر همان شكایتنامه با زبان عربی نوشته بود: اَبله! به عربی ترجمه اش كن اینجا كسی كُردی نمیفهمد و به خدایش نمیرسانیم!
+ نوشته شده در دوشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 17:11 توسط هودیسه
|