انجمن غیبی
وقتی استخوان ندارد شعر...
چه از شعر می ماند،
وقتی از تو
خالی شود؟!!؟
ابتذال؟
شرم؟
+
نوشته شده در پنجشنبه هفتم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 3:32 توسط آتنا |
خانه
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
خرداد ۱۳۹۸
اردیبهشت ۱۳۹۸
فروردین ۱۳۹۸
اسفند ۱۳۹۷
بهمن ۱۳۹۷
دی ۱۳۹۷
آذر ۱۳۹۷
آبان ۱۳۹۷
مهر ۱۳۹۷
شهریور ۱۳۹۷
مرداد ۱۳۹۷
تیر ۱۳۹۷
خرداد ۱۳۹۷
اردیبهشت ۱۳۹۷
فروردین ۱۳۹۷
اسفند ۱۳۹۶
بهمن ۱۳۹۶
دی ۱۳۹۶
آذر ۱۳۹۶
آبان ۱۳۹۶
مهر ۱۳۹۶
شهریور ۱۳۹۶
مرداد ۱۳۹۶
تیر ۱۳۹۶
خرداد ۱۳۹۶
اردیبهشت ۱۳۹۶
فروردین ۱۳۹۶
اسفند ۱۳۹۵
بهمن ۱۳۹۵
دی ۱۳۹۵
آذر ۱۳۹۵
آبان ۱۳۹۵
مهر ۱۳۹۵
شهریور ۱۳۹۵
مرداد ۱۳۹۵
تیر ۱۳۹۵
آرشيو
آرشیو موضوعی
تاریکخانه
مکاتبات
سینما سولی
بالاخانه مطبعه فاروس
گرامافون
پردهخوانی در میدان بهارستان
زنيّت
شعر بازي
بانو و دوستپسرهايش
سردها و گرمها
یک لحظه چشم هایت را ببند
از ورقهاي كتابها
دربارهي ادبيات
مادرانهها
لژ خانوادگي
اين زندگي من است
ديالوگ
مرغ خانهي همسايه
زن در ريگ زمان
مكاتبات شهري
از آرزوها
تلاش براي سرودن شعر
بسیار سفر باید
بين خطوط
نوشتن براي كاتيا
برف نو
جستن میان عشق
مشق نوشتن
بلند فكر كن
پیامهای وارده
کتاب خواندن
نویسندگان
آزاده
آتنا
اوجا
بانو
پرنیان
تهمینه
سوفی
شب بو
فاطمه نیازی
فروغ
گردآفرید
مهتاب
هودیسه
BLOGFA.COM