امروز خيال مي‌كنم اگر همين حالا بميرم... خيال مي‌كنم حالا به‌ترين زمان است براي مردن. خيال مي‌كنم حالا اگر بميرم، حتماً روحم همين‌طرف‌ها باقي مي‌ماند. بميرم جاي دوري نمي‌روم و فقط از تنم خلاص مي‌شوم. شبيه مولوي هستم امروز، روي آب هم مي‌توانم راه بروم يا روي ابرها بخوابم يا روي هلال ماه تاب بخورم يا از شعاع خورشيد براي خودم شال ببافم. امروز حتماً براي خودم شال سرمي‌اندازم. بروم از زن‌ها بپرسم، چند دانه بايد گره بزنم؟