بداهه:
مسجد محله مان
اذان می گوید
و یک کلاغِ
عینکی مشکوک
قار قار می کند
مادرم
زیرلب
آمین می گوید
من سخت دلم گرفته
و سرم درد می کند
کلاغِ مرموز
از بلند ترین کاج سرزمینم آمده و عینکش
غصبی ست
درد گیجم کرده
منقاری گیج گاهم را نشانه رفته است
مادرم
و تمام مردم شهر
و شاید ...
به سوی کج ترین قبله
بلند بلند
نماز می خوانند!