چرا
مو قرمزم من و سرم همیشه درد می کند؟!!
خیال کنم
قلبم
بالا آمده
تا
سرم
که تو
در هر طپش از درد
طلوع می کنی!
خیال کنم
دلم در سرم
خودکشی کرده
که چشمهام
چنین به خون نشسته اند!
خیال کنم
همه ی بی سری هاش؛
" دل"
زیر سر تو باشد!
خیال کنم
تو غروب کرده باشی
و موهای من از ایتدا
این را می دانستند
که چنین سرخ سوز شدند
مثل یک خورشید
که هر اشعه
هر تار
فریادی
شعاعی
ازعشق تو بودُ
دل هیچ یخی را آب نکرد
جز من که ذوب این هراس شدم
می ترسم
می ترسم
چرا که هرروز موهایم کمتر می شوند
واشعه ها
از شانه هام فرومی ریزند
من از عاقبت آتش سخت می ترسم
و خاکستر می شوم!
این سردردهای مکرر
به دریای کدام فاجعه می ریزند
آه از غروب
هنگام
که خون به دل دریا می کند
راه گریزی نیست
چرا که در پس غروب
همیشه شامگاه می آید
و سرخی خون
به سیاهی زخم
می انجامد
به یقین!
+ نوشته شده در پنجشنبه دهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 18:13 توسط آتنا
|