دلم مي‌خواهد يك غريبه برايم دلسوزي كند. بايد غريبه باشد تا من ندانم كه چه قدر درمانده و دردمند است. غريبه باشد تا من توي خيالم او را قوي و مثل كوه استوار تجسم كنم. غريبه باشد تا من بتوانم به خودم درباره‌ي او دروغ بگويم وخودم دروغ‌هايم را باور كنم تا كمي آرام بشوم.