نوشتن برای کاتیا
ساعت دوازدهونیم شب است. امروز یک سفارش نقاشی را شروع و تمام کردم، خانه را روبیدم، میزگرد چوبی را از وسایل نقاشی و مجسمهسازی خالی و خلوت کردم، گلدانی که رویش عکس زنی سیگار به لب را نقاشی کردهام با گلهای خشک زرد و یاسی داخلش، گذاشتم روی رومیزی سبزی که سیپ از استانبول برایم آورده، با پسرک ریشو قسمت اول یک سریال نفسگیر را دیدم و جلد ششم در جستوجوی زمان از دست رفته را تمام کردم و این همه یعنی خودم را نجات دادم کاتیا، سلام.
+ نوشته شده در جمعه نوزدهم مرداد ۱۳۹۷ ساعت 0:44 توسط آزاده
|