بد نيست كمي با خودم مهربان باشم، كمي منعطف و اين همه صفر و صدي نگاه نكنم به همه چيز. اصلاً آن چه من را هميشه گيج و خسته مي‌كند، همين نگاه كمال‌گرا و صفر و صدي است. توي رابطه‌هاي انسانيم هم همينم. مثلاً برايم سئوال است كه كسي كه از مادرش مي‌نالد، پس چه طور مي‌تواند دوستش داشته باشد و در مرگش مويه كند؟ در من اين طور است كه يا كسي را دوست دارم و يا ندارم. وقتي ندارم يعني آن آدم كلاً خاصيتش را از دست مي‌دهد و ديگر هيچ چيزيش به چشم من نمي‌آيد و يا حداقل نمي‌تواند مدتي طولاني در دلم جا داشته باشد. اين خوب نيست، اين حال آدم را مدام سرشار از خشم و نفرت و خستگي  كلافگي مي‌كند. اين كه آدم بخواهد مدام در برابر هر چيزي موضع بگيرد و نظري داشته باشد و واكنشي نشان دهد، خوب نيست. من اين طورم، من نمي‌گذارم هيچ چيزي به حال خودش بماند، به همه‌ي صداها گوش مي‌دهم و همه‌ي خبرها را پي‌گيري مي‌كنم و در جان همه‌ي پديده‌ها ريز مي‌شوم و نسبت به همه‌ي آن‌ها واكنش دارم. در حالي كه خِرَد حكم مي‌كند جاهايي رها كني. اصلاً شايد معناي خِرَد اين باشد كه بداني كجا بايد نگاه كني و دقيق شوي و گير كني و موضع و نظر داشته باشي و كجا بايد سكوت كني يا چشم ببندي يا عبور كني يا رو برگرداني. چيزي كه هست آدم‌هاي صفر و صدي مثل من، ‌روز به روز دارند بيش‌تر مي‌شوند. چرا؟ چون ديگر هر آدمي يك تريبوني دارد، يك اكانت فيس‌بوك، اينستا، گوگل پلاس، ديگر كانال تلگرام را هر كسي مي‌تواند بسازد و توي بلندگوي آن حرف بزند. حرف هم كه نه، ناله كند، فحش بدهد، افشاگري كند، محكوم كند، بالا ببرد، پايين بيندازد. ديگر عواقبي هم ندارد. قابل پي‌گيري هم نيست، براي هيچ كس، نه براي صاحبان قدرت و نه حتا براي آن كه حرف زده. واقعاً ديگر خودمان هم نمي‌توانيم حرف‌هايي را كه زديم پيدا كنيم نمي‌توانيم به خودمان مراجعه كنيم، مدام در گذريم. حرف‌ها و نوشته‌هاي‌مان گم مي‌َشود، در ازدحام صداهاي ديگر، يا كافي است دستمان به اشتباه روي دكمه‌اي بخورد تا نتيجه‌ي همه‌ي افكارمان پاك شود يا كسي پيدا شود خوشگل‌تر، خوش‌صداتر، پر فالوئر‌تر، يا خبري بدتر يا مثلاً شايد به‌تر، خبر قبلي مي‌سوزد و از ارزش ساقط مي‌شود. يا حتا برق برود يا اينترنت قطع شود. كار افكار بشري لنگ مي‌ماند و فكر كردن فراموش مي‌شود. به خودم كه نگاه مي‌كنم، مي‌بينم من گفت‌وگو نمي‌كنم، حرف مي‌زنم. گاهي اين‌‌طورم، اغلب اينم، اكثر اوقات، هميشه.

صفر و صد امانم را بريده.