این زندگی من است
بیرون باران زیبایی میبارد. خیلی وقت بود که هوا اینطور نبود، این جور که مثل قدیمها چند روز پشت هم باران داشته باشیم. هوا بوی آب و خاک بدهد و صدای حرکت چرخ ماشینها را در آب روان کف زمین بشود شنید. پاییز خیلی زود رسیده و من نمیدانم این آیا تغییرات اقلیمی است و ممکن است برای زمین بد باشد یا چه؟ حالا نمیخواهم به این چیزها فکر کنم. حالا میخواهم بنشینم کنار پنجره، بنویسم و دمنوش بابونهام را همراه نان کماج بنوشم.
امروز روز سختی داشتیم. من و دوستانم و با سه تا احمق در شه.ر.داری جلسه داشتیم، ابتذال و حماقت آن قدر غلظتش بالا بود که نمیتوانم باور کنم. خیلی فضای گروتسکی بود و جای کافکا خالی بود تا رمانی دربارهی کثافت جاری در نظام دیوانسالاری کشورهای عقبمانده بنویسد. طرف مسئول زیباسازی شهر و نمیدانم چیچیه سیستم بازیافت زباله بود بعد خودش ته سیگارش را در حالی که تکیه داده بود به سطل زباله میانداخت میان چمنهای پارک، افتخارش این بود که توی خانهاش پنج تا کولر همزمان روشن است تا یک وقت خودش و زن و بچهاش گرمشان نشود، آن یکی میگفت من یک بار کولر را خاموش کردم، زنم گرمازده شد و سیصد هزار تومان هزینهی دوا و درمانش را دادیم. این حرفها را کی گفتند؟ وقتی دوستم گفت چرا کولر باید توی اتاق خالی شما در حالی که هنوز نزول اجلال نفرمودهاید، روشن باشد. مدیر فیلانِ ش.ه.رداری دلخور بود که چرا وقتی روز اول گفتند آب مجانی، برق مجانی، حالا مجانی نیست؟ طرف مدیر بود و حداقل پنجاه سال سن داشت، به قول خودش چهلوسه ماه جبهه بود و جانباز، بعد قدر بچهی بیست سالهی من قدرت تحلیل نداشت که وقتی ماجرا را شنید گفت آخر مرد حسابی اگر آب مجانی باشد، تو شیر آب را باز میگذاری؟
بعد منطقشان هم این بود که ما دو روز زندهایم و چرا باید سختی بکشیم؟ یعنی هدر رفتن انرژی و مدیریت مصرف و بحران منابع و صرفهجویی اصلا مفاهیمی نبود که حتا بشود برایشان توضیح داد بس که دور بودند از موضوع، یک بیابانی بود که سرخوش تویش جفتک میانداختند و ما سه زن و یک کودک سه ساله بودیم که داشتیم از سرمای دفتر رئیس و عصبیت بر خودمان میلرزیدیم.
برای بار چندم برایم روشن شد که در اوضاع فعلی وقتی کارم با ردههای بالای اداری میافتد به احتمال قرین به یقین با افرادی کودن، بی مسئولیت و دزد طرف هستم، مگر غیر از این برایم ثابت شود که میشود جزو موارد نادر و استثناء. حالا ما چه قدر پررو هستیم که میخواهیم توی این سازوکار احمقانهی درهم برای بچههای مردم کاری کنیم. خدا به خیر کند.