این زندگی من است
https://t.me/gheibych
یک کانال تلگرام راه انداختهام که نوشتههایم را آن جا بگذارم. گاهی هم شاید صداهایی را که دوست دارم و عکس و نقاشی و این چیزها. شبیه همان کیف کوچک فلزی که داشتم، همان که توش چند کارت ویزیت رنگی و کیف پول خرمالویی و یک هستهی هلوی خشکیده و یک سری خرت و پرتهایی بود که شبیه چیزهایی بود که به درد نمیخورند، اما آن همه گنج من بود. تمام زندگی و دنیای من و آن چه من از جهان ستانده بودم و میخواستم همه جا با خودم داشته باشم، اما زندگی آن را از من گرفت، آن کیف فلزی کوچک را روزگار از من گرفت، خیلی بی سروصدا، یک جوری که خودم هم ندانم چهطور و کجا، یک جوری که خیال کنم تقصیر خودم بوده، خودم گمش کردم یا جایش گذاشتم. بعد از آن همیشه خواستم چنان مجموعهای را باز بسازم، تکههایی از خودم را جمع کنم در یک جعبه و همه جا با خودم بگردانم. حالا شاید این کانال تلگرامی چنین کاربردی داشته باشد.